.....

........

.....

........

بــیــمار خــنـدهــ هــایـــ تــو‌امــ بــیــشـتـر بــخــنــد

دلتنگم آنچنان که اگر ببینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با مَنَت




تو آسمان آبی و روشنی
من چون کبوتری که پَرَم به هوای تو
یک شب ستاره‌های تو را دانه‌چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه‌ی شراب
بیمار خنده‌های تو‌ام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب ...


(لینک اندازه اصلی تصویر)

گــر حـنـجرهــ هـایــ صـاحـبـانـــ خــامــوشــ اســتـــ

گر حنجره های صاحبان خاموش است


خون جگر بــســیجــیان در جوش است



تا هست بـســیـــج و حضرت خامــنـــه ای


ای پــیــر جمــــاران علمت بر دوش است


(لینک تصویر در اندازه اصلی)

فرصـتـ بـازیـــ ایـنــ پـنـجـرهـ را دریـابـیـمــ

چند وقت پیش با یک فردی که دارای تحصیلات عالیه بود و ادعا داشت که سالها در دانشگاه ها درس خوانده و تدریس کرده بحثی میکردم. این بنده خدا داشت از نحوه کار و برخورد با دیگران و ارباب رجوع در محل کارش صحبت هایی میکردند. و میگفتند که چرا با افرادی که بهش مراجعه میکنند برخوردی خوبی ندارد و به نوعی بداخلاقی میکنند، دلیل این فرد برای رفتار خودش این بود که " اگر به این مردم روی خوش نشان دهیم، همین ها فردا سر ما را از قفا میبرند" .

ادامه مطلب ...