بیچاره قلب غافل!

بعد از سالها نشسته ام پشت وبلاگم

کامنت های قدیمی را میخوانم

یعنی الان کجا هستند؟

کسانی که روزگاری با همه شوق منتظر بودم بخوانندم

قلبم غافلم نمیداند چرا من ثابت روی صندلی این همه دارد تند تند میزند

تنهای همراه

موبایل ادعا میکند برای ارتباط است

اما آن چیزی که گرفته

ارتباط است

ادب مسخره

حکایت این روزهاست

شیخ میخواست بگوید

خداوند مسخره کنندگان را دوست ندارد

مسخره کنندگان را مسخره می کرد

بنویس لامصب

چقدر از اینجای خاک خورده

دلم میگیرد

تازه میفهمم مال و بنون یعنی چه

گاهی "مال" یا همه‌ی مالت همین وبلاگ است.

مظلومیت انقلاب اسلامی

فرو میریزد

انقلابی که با مرگ بر کاخ نشینی آمد

و سردمدارانش کاخ نشین شدند

آرزوی خواب تو ...

هر چه بی تاب تر میشوم

بی خواب تر

زن باید کار مردانه کند!!!

جالب است

آنان که از حقوق زن دفاع میکنند

حقوق زن را بیشتر از همه پایمال میکنند

حماسه حضور ...

برای ماندن در لشگر ولایت

باید حضور و غیاب ها را بود

آنقدر بودند و هستند که میشود حماسه حضور


..... صحبتی از غیاب نیست

به فکر فکر دیگران مباش!

من و خدا

هیچ وقت فکر نکن دیگران در مورد تو چه فکری میکنند

چون اصلا دیگران در مورد تو فکر نمیکنند

 

من آن بلبل دیگرم ...

بلبل همیشه در فراق گل نمیخواند

گاهی هم بلبلی آنقدر دلتنگ است

که بلبل های دیگر را به خواندن وا میدارد

روزهایت را سال کن ...

گویند اگر چهل روز برای خدا باشی

باران حکمت قلبت را در بر میگیرد

چهل روز خوب باش و چون چهل ساله ها حکیم باش

میشود

میتوانی؟

خانه فرشته ها ...

میشود خانه ات خانه ی فرشته ها شود

اگر بخوانی شان

کبوتر با کبوتر پاک با پاک

کند پاکی درون پاک پرواز ...

بدی خاطرات خوب

خاطرات و مخاطرات

انسان های ضعیف با خاطرات خوبشان زندگی میکنند

و انسان های هوشمند، با ساختن خاطرات خوب


+ از زیاد گفتن یادش بخیر ها بترس

+ کن بین العدمین ... روایت از حضرت امیر که یک بخشش اشاره داره به این که در گذشته مباش و در حال زندگی کن.

پیامبری نیامد مگر آنکه مورد تمسخر واقع شد

مردم بد با حرف های خوب

خوبی را بد میکنند

هیچ وقت به خوب بودن خوبی ها شک نکن

+ از حرف مردم ترسو نترس.

باور داشتن خدا

معتمد شدن هزینه دارد

هزینه اش

خویشتن داری است

صبر است...


زمانی مردم به تو اعتماد میکنند که تو به خدا اعتماد داشته باشی

خورشید خجالت کشد از روی منور!

صبح های جمعه من ندبه میخوانم

غروب جمعه آفتاب!

وقتی روی آفتاب از خجالت ندیدن روی تو سرخ میشود

دلیل دلگیری غروب جمعه!

هر چه شروع صبحی با امید بیشتر

غروب آن روز دلگیر تر

وقتی معشوقت نیاید!


گناهی نداشت!

مجنون خوب بود

واژه هایش بی تاب تر از خودش بودند

لیلی لیلی نبود

برآشفت از گستاخی واژه ها

دوستی یک طرفه!

یه رفیق داشتم خیلی صمیمی

بعدها فهمیدم

یه رفیق داشت خیلی صمیمی!

چاه کوفه

چقدر پستی دنیا

که علی

از چاه های کوفه

مکانی بلندتر

برای درد دل

نیافت

این روزهای آخر ...

روزهای پایانی ماه رمضان

روزهای آخر که میشود

هی با خودت زمزمه میکنی

میدونم!

حتما منو بخشیده

حالا میتونی آروم تر گریه کنی!!

بترس از دوست خوب!

از اونایی که فکر میکنن خیلی خوبن بترس

چون حق خودشونن و ناحق کسی که با اونا نیست


ما مهمانیم!

خودت گفتی قدر مهمون رو بدونین

مهمون حرمت داره

خودت گفتی رمضان ماه مهمانیه

و همه ما مهمان!

نتیجه رو بگم؟

لحظه های قدرشناسی!

همین که بدانی

قدر لحظه هایت را نمیدانی

شب قدر میشوی

از لحظه هایت هزار برابر استفاده میکنی


+ همین فراتر از نقطه نیست!

روزگار گذشت ندارد ، نمیگذرد!

از روزی که تو رفتی

دیگر به گذشت روزگار ایمان ندارم

روزگار بی رحمیست

گذشت ندارد

هر چه میگذرد انگار همین دیروز بود که رفتی

روزگار قصد گذشتن ندارد

اصلا نمیگذرد

به داغ تو که رسید

روز رفتنت ماند و گذشتن را فراموش کرده


+ برای خاله ی مهربانم ، که نوزده رمضان پارسال برای همیشه رفت.

برای خاله ی مرحومه ام !

باید کم کم خودم را آماده کنم

دارد یک سال پیش میشود

همین روزها بود که دنیا همه پستی اش را نشانم داد

همسر مثل نفَس

همسر مثل نفَس است

همانقدر که قدر نفَست را بدانی

قدر زندگی ات را هم میدانی

همسر زندگیست!


راستی تو چقدر قدر نفَست را میدانی؟

میان ماه من تا ماه گردون!

من و روزه داری

خوش به حالی کسانی که

وقتی دم افطار بهشان میگویی: روزه ات قبول

لبخند میزنند

من هنوز جز لبخندی تلخ و قبول باشه ای ساده

چاره ای ندارم.


+ خوش به حال آنکه چشم و زبانش هم روزه است.



مرد هم مردهای قدیم

مرخصی زایمان تصویب شده

نه ماه برای زن - چهارده روز برای مرد

میرتسم از روزی که

مرخصی زایمان تصویب شود

چهارده روز برای زن - نه ماه برای مرد

+با این روند که پیش میرود و مردها خود را شبیه زنان میکنند، بعید هم نیست.

گریه کن، سنگین تر میشوی

چقدر سبک بود اشک اگر

اشک بر کشته ی روز دهم نبود

+گاهی یواشکی اشک هایم را لای اشک های بر مولا جا میدهم.