.....

........

.....

........

لحظه های آخر انتظار

بوی ظهور در شامه ی جهان پیچیده است. صدای گام های کسی که آمدنی است در گوش گیتی طنین افکنده است. آینه ها تمام قد، به صیقل زنگارهای خویش ایستاده اند. نرگس ها طلایه دار لشگر انتظارند و ظهور فرزند عشق و مهربانی را لحظه می شمرند.


سروها بی قرار سرک می کشند و خط افق را پیوسته دوره می کنند.

بیدها کمرهای خمیده از انتظار خویش را راست می کنند تا بلکه اولین طلیعه های فرج را بتوانند دید. آنان که الفبای ظهور نخوانده اند، گمان می برند که فرو ریختن بنای الحاد شرق، کاخ شرک غرب را محکم می کند، غافل که این زلزله با تمامت استکبار در آویخته است و شرق و غرب را نمی شناسد. این زلزله بناسب که سدهای ستم را بشکند، دره های فاصله را پر کند و برج و باروی علو و استکبار را از میان بردارد.


آری، تا درخت انتظار کهنه نشود، میوه ی فرج نمی روید و اکنون عطش ظهور، لب های همه ی مظلومین جهان را کویری کرده است.

اما….

اما این لحظه های آخر انتظار، همیشه سخت می گذرد.

این ثانیه های مشرف به ظهور چه کندتر عبور می کند.

و… سخت و شیرین یعنی همین. یعنی در آستانه ایستادن معشوق.

خداوند، این چشمان خسته من را به ظهور عزیزش و عزیزمان روشن کند، ان شاءالله.


سید مهدی شجاعی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد